جدول جو
جدول جو

معنی روز سیاه - جستجوی لغت در جدول جو

روز سیاه
کنایه از روز ماتم، روز غم و غصه، روز سختی و محنت، روز سیه
تصویری از روز سیاه
تصویر روز سیاه
فرهنگ فارسی عمید
روز سیاه
(زِ)
کنایه از روز بد. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (از شرفنامۀ منیری) (آنندراج) ، روز ماتم. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (از انجمن آرا) (از شرفنامۀ منیری) (آنندراج) ، روز نحس. (برهان قاطع) (ازغیاث اللغات) (از شرفنامۀ منیری) (آنندراج) ، روز آزار و تشویش. (از برهان قاطع) ، کنایه از ایام عاشقی و هجران. (از لغت محلی شوشتر).
- امثال:
پول سفید برای روز سیاه است، از پس انداز کردن برای روزهای تاریک زندگی نباید غفلت کرد. (از فرهنگ عوام)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روز سیه
تصویر روز سیه
کنایه از روز ماتم، روز غم و غصه، روز سختی و محنت، روز سیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توت سیاه
تصویر توت سیاه
در علم زیست شناسی نوعی درخت توت که شاخه های آن چتری و مانند بید مجنون آویخته و سرازیر است و میوۀ آن شبیه شاه توت اما ریزتر از آن است، توت مجنون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پول سیاه
تصویر پول سیاه
پول فلزی بسیار کم ارزش، سکۀ کم بها، پول خرد کم ارزش، فلس، پرپره، پشیز، پاپاسی، پول خردی که سابقاً از مس سکه می زدند، سکۀ مسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روسیاه
تصویر روسیاه
کسی که چهره اش سیاه باشد، کنایه از عاصی، گناهکار
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
از دهکده های هزارجریب مازندران است. (از سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 124 و ترجمه آن ص 166)
لغت نامه دهخدا
کسی که صورت و روی او سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، آنکه چهره اش سیاه باشد، (ناظم الاطباء)، گناهکار، بدکار، عاصی، (فرهنگ فارسی معین)، گنهکار و بدافعال، (فرهنگ شعوری)، کنایه از عاصی و بدکار و بدطالع و بدبخت، (آنندراج)، گناهکار و صاحب جرم و سیاه بخت و بدبخت و مرد ذلیل و فرومایه، (ناظم الاطباء)، کسی که از عمل بدی که مرتکب شده شرمنده و خجل است:
بشاهان گیتی شوم روسیاه
که بر مرز ایران و توران سپاه،
فردوسی،
مرا پیش خلق روسیاه مکن، (قصص الانبیاء)،
از آمدن تو روسیاهم
عذرت به کدام روی خواهم،
نظامی،
عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم،
نظامی،
چوسایه روسیاه آنکس نشیند
که واپس گوید آنچ از پیش بیند،
نظامی،
یا شفیعالمذنبین بار گناه آورده ام
آستان حضرتت را روسیاه آورده ام،
جامی،
- روسیاه بودن، گناهکار بودن،
- ، شرمنده و سرافکنده بودن، خفیف و بیمقدار بودن،
، زنگی و آفریقایی، (ناظم الاطباء)، زنگی، (آنندراج)، شخص عرب سیاه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
روز عرض. روزی که سپاه سان میدهد. رجوع به سان دادن شود
لغت نامه دهخدا
مرد جوان، (ناظم الاطباء)، مقابل ریش سفید، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
این ترکیب فقط در بیت زیر از خاقانی آنهم فقط در نسخۀ عبدالرسولی (ص 210) آمده معنی آن بدرستی معلوم نشد شاید نوعی گیاه یا نوعی غذای تهیۀ شده از سبزی و گیاه باشد:
روح بروز وصال روزۀ مریم گرفت
عید مسیح است خیز روزه گیاهی بیار
لغت نامه دهخدا
(سَرْ وِ)
درخت ناژو و آن را به عربی صنوبر الصغار خوانند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). کاج:
نه لاله برگی و هستی برنگ لالۀ سرخ
نه شاخ سروی و هستی بقد چو سرو سیاه.
ازرقی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
پول خرد. پشیز. مس مسکوک که بهندی پیا گویند. (غیاث). پول از غیر سیم و زر.
- به یک پول سیاه نیرزیدن، سخت بی ارزش بودن. رجوع به پول شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روز ماه
تصویر روز ماه
حساب روز و ماه و سال تاریخ
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که صورت و روی او سیاه باشد، بدهکار، عاصی، گنهکار و بد افعال، بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاز سیاه
تصویر قاز سیاه
سیاشلخت (گویش گیلکی) از مرغابیان
فرهنگ لغت هوشیار
پول خرد پشیر مسکوک مسین. یا به یک پول سیاه نیر زیدن، سخت بی ارزش بودن، یا صورت یک پول سیاه پیدا کردن، کاملا از اعتبار و ارزش افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روز ماه
تصویر روز ماه
حساب روز و ماه و سال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پول سیاه
تصویر پول سیاه
((لِ))
پول خرد، پشیز، سکه مسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روسیاه
تصویر روسیاه
کنایه از گناهکار، شرمسار
فرهنگ فارسی معین
بدکار، رسوا، شرمسار، گناهکار، مقصر، ننگ آور، ننگین
فرهنگ واژه مترادف متضاد